رفتن به سینما
سلام به همگی و دختر گل وگلاب خودم چند روز پیش رها جون خودم با دیانا ، هستی و خاله جوناش رفتن سینما ، تا فیلم شهر موش ها رو ببینن ، من به دلیل شرایط جسمی ام با هاشون نرفتم ، وقتی آمدن خیلی خیلی بهشون خوش گذشته بود و همش رها به من می گفت بازم بریم من می خوام با تو برم سینما ، خلاصه دیروز قسمت شد من و رها بریم سینما ، از آنجائیکه رها بعداظهرش نخوابیده بود فکر نمی کردم آروم بشینه ، عزیز دل مامان خیلی آروم بود و با دقت فیلم رو نگاه می کرد گاهی اوقات هم جلو جلو فیلم رو تعریف می کرد ، البته نیم ساعت آخر کمی خسته شده بود و می گفت بریم ، من هم موبایلم رو بهش دادم یکم پازل بازی می کرد ، یکم فیلم رو نگاه می کرد ، بعد از فیلم خیلی خوابش گ...
نویسنده :
مامان
10:33
سوتی رها خانم
روزدختر- روز تولد قمری رها جون
سلام به دختر گل و گلاب خودم روزت مبارک عزیزم ، تولدت هم مبارک عزیز دل مامانی ،خیلی خیلی بزرگ شدی ها ، گل و گلاب من و بابایی هستی ، دیروز به مناسبت این دو مناسبت برات تخته وایت برد خریدم خیلی خیلی ذوق کردی ، کلی باهاش سرگرم بودی ، دست و صورت و... کلی مازیکی کردی ، با کلی زحمت دستاتو شستم البته کاملاً پاک نشد ، به من می گفتی الان چطور مهد کودک برم باید بریم حموم تا تمیز بشه این روزها خیلی خیلی شیطون شدی از دیوار راست بالا میری ، چند روز پیش دیدم رفتی داخل کشوی کمدت !! از تعجب داشتم شاخ در میاوردم ، یا داشتم ظرف می شستم با یک حرکت آمدی بالای کابینت البته بدون صندلی !! امان از دست تو وروجک ، بهت میگم تو خیل...
نویسنده :
مامان
9:40
شیرین کاریهای رها
سلام به همگی خیلی وقته به وب دخمل کوچولومون سر نزدم ، عزیز دل ما دیگه برای خودش خانمی شده ، دقیقاً 1 ماه و چهار روز دیگه ، 3 سالش پر می شه ، وای که چقدر زود گذشت ، انگار همین دیروز بود که عزیز دلمو از بیمارستان آوردیم خونه از کارهای خوشگلش براتون بگم که : 1- وقتی آب می خوره می گه یا حسین ، خدایا شکرت 2- منتظره نی نی یه ، میگه خدایا ، نی نی ما رو از شکم مامانی بیرون بیار دیگه 3- به من می گه کی نی نی بدنیا میاد می خوام بهش پستونک بدم 4- میگه این بابا برام صندلی نمی خره که من ظرفها رو بشورم 5- حتماً موقع رفتن باباش از خونه هم خودش و هم من باید باهاش بای بای کنیم ، اون هم با دستی که...
نویسنده :
مامان
10:20